دوست خوب درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشیو وبلاگ لینک های ویژه پیوندها
آمار وبلاگ
دوشنبه 90 مهر 11 :: 5:34 عصر :: نویسنده : مهدی
"شیرین" ملقب "ام رستم" دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند . موضوع مطلب : یکشنبه 90 مهر 10 :: 6:7 عصر :: نویسنده : مهدی
سازنده ترین کلمه گذشت است موضوع مطلب : اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو احساس می کنم که کمی پیرتر شدم احساس می کنم که شدم مبتلای تو برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو دل می دهم دوباره به طعم صدای تو از قول من بگو به دلت نرم تر شود بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو! دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد : یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
موضوع مطلب : وقتی سکوت ِ دهکده فریاد می شود تاریخ ، یک کتاب ِ قدیمی ست که در آن از من گرفت دخترِ ِخان هرچه داشتم خاتون! به رودخانه ی قصرت سری بزن با این غزل ، به مـُلک ِ سلیمان رسیده ام ای ابروان ِوحشــی ِتو لشکر ِ مغول! در تو هزار مزرعه ، خشخاش ِ تازه است موضوع مطلب : بارانی ام , بارانی ام , بارانی از آتش یک روح بی پروا و سرگردانی از آتش . این کوچه ها , دیوارها , اصلاً تمام شهر سوزان و من محبوس در زندانی از آتش . اهل غزل بودم ، خدا یکجا جوابم کرد با واژه ای ممنوع ، با انسانی از آتش . بی شک سرم از توی لاکم در نمی آمد بر پا نمی کردی اگر طو فانی از آتش . تا آمدی ، آتشفشانی سالها خاموش بغضش شکست و بعد شد طغیانی از آتش . کاری که از دست شما هم بر نمی آمد من بودم و در پیش رویم خوانی ازآتش . این روزها محکوم ِ اعدامم به جرم عشق در انتظارم بشنوم ، فرمانی از آتش موضوع مطلب :
ما شقایق های باران خورده ایم ################################# بیخودی پرسه زدیم،صبحمان شب بشود،بیخودی حرص زدیم، #################### کاش میشد عشق را تفسیر کرد
موضوع مطلب : سه شنبه 90 شهریور 29 :: 6:52 عصر :: نویسنده : مهدی
مدیر به منشی میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت کارهات رو روبراه کن موضوع مطلب : چهارشنبه 90 شهریور 23 :: 8:59 عصر :: نویسنده : مهدی
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست ..... عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا ..... عشق یعنی مهر بی اما اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای و سر ..... عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست ..... عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو ..... عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی ..... عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی ..... عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده ..... یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار ..... در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛ عشق تاب آخرین برگ درخت ..... عشق یعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستن عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی مهربانی در عمل ؛ عشق یعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اینهمه دیوار باش ..... عشق یعنی یک نگاه آشنا ؛ دیدن افتادگان زیر پا ..... عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق یعنی ماهی راهی شده ..... عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق صیادی بدون تیر و دام ..... عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه ها ..... عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ پرواز پروانه از لای کتاب موضوع مطلب : سه شنبه 90 شهریور 22 :: 6:0 عصر :: نویسنده : مهدی
دارا جهان ندارد موضوع مطلب : سه شنبه 90 شهریور 22 :: 5:52 عصر :: نویسنده : مهدی
به چه می خندی تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟ به شکست دل من؟ یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده ی من میخندی که دگر تا به ابد نیزبه فکر خود نیست؟ خنده دار است بخند... موضوع مطلب : |
||